پست‌ها

نمایش پست‌ها از اوت, ۲۰۱۰

دو سه چیز درباره رمان کارمک مک کارتی و اقتباس سینمایی

تصویر
بسیاری فیلم‌های برآمده از شاهکارهای ادبی، صرف نظر از ادای دِین احتمالیِ پدید آورندگان فیلم به رمان، چندان توفیقی در جلب نظر منتقد و بیننده نداشته‌اند. نسخه‌های سینماییِ رمان‌ها، داعیه خلق جهان تازه‌ای در کهکشان فرهنگ و قراردادن پرسش‌های جدید، پیشاروی هستی را ندارند. این کار سترگ، به انضمام میل به تصویر کشیده شدن را پیشتر، متن انجام داده.(۱) برعکسِ پیش‌فرض‌های سختگیرانه‌ای که عرض کردم، بعد از دیدن فیلم "جایی برای پیرمردها نیست"، اشتیاقی برای خواندن رمانش نداشتم!   به این دلایل که ۱- برادران کوئن از برجسته‌ترین فیلمسازانند اما مک کارتی در ایران رمان‌نویس گمنامی است.  ۲- فیلم چهار تا اسکار برده، در سراسر جهان دلبری کرده، داستانش هم که لو رفته. پس چه لزومی دارد نشستن پای ۲۸۵ صفحه متن؟ اما همان چند صفحه آغازین و توصیف‌های محشر از شکار بز کوهی تا مواجهه لیولین ماس با "کاروان مرگ و مواد مخدر"، تاییدیه‌ای مکرر است بر دست دوم ماندن ابدی اقتباس‌های حتی عالی در سینما. پدیده رمان اگرچه به حشو و زوائدش بی اعتناست اما این رمان حشو و زوائد هم ندارد. به سختی می‌ت

رمانی که خودش را با رمان دیگری سنجید و حق را به من داد!

رمان "در ارتش فرعون" از توبیاس ولف، گزارشی مهیج است از اوضاع افسران آمریکایی در جنگ ویتنام. نویسنده جای کاوش در جبهه و ترسیم کشتار و فجایع آن جنگ مشهور ، در موقعیت‌های حاشیه‌ای و زندگی شبانه‌روزی ستادنشین‌های آمریکایی مقیم ویتنام کنکاش می‌کند و با طنز دلچسبش روحیات و احساسات متناقض‌شان را می کاود.  اما این پُست را برای این می نویسم که از حدود صفحه ۳۰ و ۴۰ به بعد، دائم یاد رمان «آمریکایی آرام» می‌افتادم که چند ماه قبل خواندم. آن رمان غیر از اشتراک موضوع، جنس روایت مشابهی هم با اثر توبیاس ولف دارد. اما رمان گراهام گرین را به سختی به آخر رسانده بودم و کلاً از اول تا آخرش را راحت پیش نرفتم. در حین خواندن رمان «در ارتش فرعون»، ذهنم مدام درگیر مقایسه‌اش با رمان آمریکایی آرام و اعطای نشان برتری به کار ولف بود! تا این که یکی از آن معجزه‌های کوچک وادی ادبیات داستانی، در صفحه ۷۹ رمان رخ داد. آیا باورتان می‌شود راوی خودش به ترتیبِ آبی رنگی که در زیر آورده ام، رمانی که داشتم می خواندم را با رمان گراهام گرین که هی مقایسه می‌کردم، مقایسه کرده بود؟ حتی بهم اطمینان خاطر داد که در اعلام پیرو